ما دو تا پرنده بودیم خونمون رو سقف ابرا
توی آسمون شادی بی خیال از فکر فردا
اما یک روز نمیدونم که ته افق چی دیدی
که گذشتی از من آسون تک و تنها پر کشیدی
توی این راه نرفته حالا من موندمو غم
تنم زخمی راهه یه دنیا درد و ماتم
رفیق آسمونی به کجا پر کشیدی
غم تنهایی رو تو چشمام ندیدی
با صدای غم گرفته توی تنهاییم می خونم
اگه رفتی از کنارم من به یاد تو می مونم
میدونی از تو جدایی برای من خیلی سخته
شب و روزم دیگه بی تو ساکت و تیره و سرده
تنم زخمی درده پرو بالم شکسته
غم تلخ جدایی روی قلبم نشسته
رفیق نیمه راهم به کجا پر کشیدی
غم تنهایی رو تو چشمام ندیدی
...................................................................................................
بی تو آه خواندنم نیست
بی تو خورشید در آسمانم نیست
بی تو ماه در استکانم نیست
دیگر حتی نمی در دیدگانم نیست
آسمان جولنگه هر چه ابر خاکستریست
قلب من آواره هر کوه و کمریست
عشق آخرش در به دریست
.....................................................................................................
دلم میخواد دوباره باز
دست به قلم بیارم
مثل شبای بارونی
غزل غزل ببارم
دلم میخواد پر بگیرم
از این پایین تا آسمون
برم اونجا روی ابرا
شاخه ای گل بکارم
آسمون قلبم رو
روی هوا من بکشم
آره میخوام از این هوا
یه کم خجالت بکشم
ستاره ای پرنور وناز
از آسمونم بچینم
آره شاید منم بخوام
طعم عشق رو بچشم
صد بار بهم ثابت شده
آخره عشقا کلکه
بیچاره دل نمیدونه
این دنیا همش ننگ و لکه
میخواد پر بگیره بره بالا
بره تا اوج آسمون
حتی اینم نمیدونه
که آسمونم بازی چرخ و فلکه
بهش میگم بشین بابا
این دفعه رو بیخیال شو
جون اونکه دوسش داری
این ور و اون ور باز ندو
بزار داریم این روزگارو
یواش یواش سر میکنیم
تورو خدا دوباره باز
توی این قفس نرو
میخوام بازم با قلمم
بیچاره کاغذارو تباه کنم
دل پاک کاغذرو
بازم میخوام سیاه کنم
ستاره هارو ار آسمون
یکی یکی باز بچینم
بیچاره ماه رو
با غصه هاش تنها کنم
شهر اول : نگاه و دلربایی
شهر دوم : دیدار و اشنایی
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی
شهر چهارم : بهانه. فکر. جدایی
شهر پنجم : بی وفایی
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم : اشک . اه . تنهایی
...............................................................................................
پارسال بهار بود و
امسال پائیز بهاری
پارسال عاشق بودم و
امسال غریب
پارسال آرام بودم و
امسال مجنون
کجا بودیم و
کجا رسیدیم
چون میگذرد غمی نیست
اما تا یک شمع به پایان رسد هزار پروانه میمیرد
من دلم برای مرگ پروانه های عاشق میگیرد
و تو چگونه ای ای عاشق ....
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :7047