فانوس به دست می گیرم.
در چراگاه بی بازگشت زمان من چوپان خسته ای
هستم که تمام گوسفندهایم را گرگها خورده اند.
به چه دل خوش کنم؟
باور پوچ دستهایی که روزی برای لمس تنهاییه
دستهای من می آیند رویای من نیست.
کابوس کهربایی رنگ شبهای جهنمیه من است.
آری ...
من یک مرد نفرین شده هستم...
جلال هاشم پور ::: شنبه 86/11/20::: ساعت 12:50 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :7056
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :7056
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>> پیوندهای روزانه <<
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<