یک روزعشقت را دزدیدم و برای اینکه
جای مطمئنی داشته باشد آن را در قلبم پنهان
کردم غافل از اینکه روزی برای پس گرفتن آن...
قلبم را خواهی شکست
(آوا)
به روی برگ زندگی 2خط زرد میکشم
وچشم عاشق تو را که گریه کرد میکشم
تو رفتی بدون تو کسی نگفت با خودش
که من بدون چشم تو چقدر زجر میکشم
(فرانک خانوم)
نه دلت واسم نه حرفی داری بزنی
آخه سنگم با شیشه اینجوری تا نمیکنه
(فرانک خانوم)

دلتنگی
باز دلم هوا تو کرده
به یاد روزهایی که دیگه بر نمی گرده
به یاد نفس هــای آخر تو
که شب و روز منو غمناک کرده
به یاد خنده های شیرین تو
که منو محو تو کرده
به یاد عـشق تــو به من
که پیوند منو تو رو با هم جور دیگه کرده
به یاد روزهای خوش با تو بودن
که حالا منو از زندگی سـیر کرده
بــه یاد بـی مهری هایی که
دل من در حق تو کرده
بــه یاد کارها و حـرفهایـی که
می خواسته و نکـرده
یادته؟
یــادتــه مـنــو تــو بودیــم؟
تــوی این دنـیـای بـی مـهـر یـــادتـــه تـــرانـه هـــا رو؟
هردو ازوفا می خوندیم
یادمه وقتی می رفتی ؛ من صدات کردم ؛ اما تو رفتی
یـادتـه یه باغـی داشتـیـم؟
که توش گل عشق می کاشتیم یـه روزی باغ و گــرفـتـن
دیـدم از ریـا مـی گفتـن
یادته خورشید و داشتیم؟
یــادتــه گــرمـایـی داشتـیــم؟
یــه روزی اونــم گــرفـتـن
جاش شب سرد گذاشتن
یـادته کلبـه ای داشـتـیـم؟
زیــر سـقـف اون مـنــو تـو،دستامـون تـو دست هـم بود
دلامون خالی از غم بود ؛یادمه اینم گرفتن
یـادتـه مـهتـابـو داشتـیـم؟
یــه شبی اونـم گــرفــتــن
یــادتــه ســتـــاره هــا رو یــه شـبـم اونــا رو چـیــدن
جـاش رنـگ غـم پــاشــیـدن
یـادتـه آسـمـون آبـی رو؟
مـیـونـش رنگین کمـون بـود هــردو رو بــا هـم گـرفـتـن
دیدم از جفا می گـفـتـن
یـادتــه بـهـاری داشـتـیـم؟
بــارون نــم نــم ی داشـتـیـم شــــور دلـهـا رو گــرفـتــن
غـم تـو دلا گــذاشتـن
یــادمـه یـه بـیـشـه بود:
مـیـونـش یــه رود قــشـنـگ صــدای پــــاک آب بـــود
انتظاری بی پایان
غروب پاییز برگهای ریز ریز در انتظار یک عزیز
سالهاست که نشسته ام
اشــک هـایـــم جـــاریــســت ابرها به احــتـرام مــن نمـــی بـــارنــد
آواز غمناک بر زیر لب دارم قناری ها هم به احترام من نمی خوانند
تنها یادگار من از او قاب عکسی از روی زیبای اوست
زمزمه های گـوش مــن صـدای پـاک و بــی ریا اوست
دل تــا ابـد در انـتــظــــار نـگــاه مـســـتــانــه ی اوست
از او شعر مینویسم امــا شــعر ناتوان از وصف اوست
وقتی که او بار سفر بست
دل عاشق خود را از من کند و به خاک پیوست !
ما دو تا پرنده بودیم خونمون رو سقف ابرا
توی آسمون شادی بی خیال از فکر فردا
اما یک روز نمیدونم که ته افق چی دیدی
که گذشتی از من آسون تک و تنها پر کشیدی
توی این راه نرفته حالا من موندمو غم
تنم زخمی راهه یه دنیا درد و ماتم
رفیق آسمونی به کجا پر کشیدی
غم تنهایی رو تو چشمام ندیدی
با صدای غم گرفته توی تنهاییم می خونم
اگه رفتی از کنارم من به یاد تو می مونم
میدونی از تو جدایی برای من خیلی سخته
شب و روزم دیگه بی تو ساکت و تیره و سرده
تنم زخمی درده پرو بالم شکسته
غم تلخ جدایی روی قلبم نشسته
رفیق نیمه راهم به کجا پر کشیدی
غم تنهایی رو تو چشمام ندیدی
.......................................................................................
یه نیم نگاه ساده بنداز از پنجره به بیرون
بـبین کـه مـن نـشستـم تنـها زیـر بارون
آرزو دارم بـبـیـنـم روی ماهـتـو دوبـــاره
از دل عاشـق مـن که کـسی خـبر نداره
تــوی ایـن دنیـا کسـی با مــن یــار نیسـت
مـــــی خــــوام تــــو بــاشــــی یــــاورم
بــرای شـبــهــای تــارم ، کـســی نـدارم
مــــی خــــوام تــــو بـاشــــی هـمـسـرم
.......................................................................................................
با هم بودیم شاد و خرم توی دشت آرزوها
اما خزون از راه رسید بادش رو سمت ما دمید
همه جا رو آتیش زدو به سوی قلب ما دوید
قلب ما رو آلوده کرد اون ما ها رو دیودنه کرد
آتیش گرفت زندگیمون از همدیگه جدا شدیم
ما تنهای تنها شدیم ما اسیر غم ها شدیم
حرف همو نفهمیدیم از همدیگه ما رنجیدیم
چرا باید تنها باشیم از همدیگه جدا باشیم
چرا خزون دیونه شد زندگیمون پاشیده شد
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :7049